توانای بخش کنشگران ( کنشگران می توانند کنش های معنی دار و اثرگذار انجام دهند)
محدودیت بخش و کنترل کننده کنشگران (آزادی خودسرانه کنشگران بواسطه قواعد و ضوابط؛ محدود می کنند)
مثال
فرض کنیم شما یکی از دانش آموزانی هستید که پشتکار تحصیلی بسیار بالایی دارد. قدرت حافظه و گرایش به مطالعه قراوانی دارد. شما چطور می توانید این توانایی های خود را به نتیجه برسانید. اگر مدارس و دانشگاه ها با متابع و قواعد خاص خودشان نبودند؛(متابع: مدرسه - معلم- کتاب و ....) (قواعد : ساعات حضور در مدرسه- قواعد انظباطی- کنکور و ....) آیا امکانی وجود داشت که این توانایی های شما به سرنجامی برسد.
بنابراین این ساختارهای اجتماعی هستند که در عین اعمال محدودیت بر کنشگری شما موجبات عملیاتی شدن و اثربخش شدن قدرت کنشگری(استعداد تحصیلی) شما می شوند.
وظیفه علوم اجتماعی این است که به بررسی رابطه متقابل (دیالکتیک) ساختارهای اجتماعی و کنشگران اجتماعی می پردازد یکی از مباحث کلی و اساسی در علوم اجتماعی این است که خلق کنش های مفید و سازنده در جامعه زمانی است که میان ویژگی ها و توانایی های بالقوه کنشگران و ساختارهایی که در آن قرار می گیرند؛ تناسب و هماهنگی وجود داشته باشد.
اگر ساختار مناسب نباشد قدرت بالقوه کنشگری آنسانها بتد ریج تحلیل رفته و به افرادی فرسوده و سرخورده بدل می شوتد که از عهده خلق کنش های آثرگذار را نخواهند داشت.
در جامعه ما این وضعیت بسیار فراوانی بالایی دارد).
از سوی دیگر اگر کنشگرانی با توان بالقوه پایین وارد ساختاری توانمند شوند. بتدریج آن ساختار ها را رو به زوال می برند.
بنابراین آگر در جامعه ناکارامدی هایی مشاهده می شود ناشی از سه عامل خواهد بود:
درجامعه ضعف ساختاری وجود دارد ( اشکال در قواعد و منابع است).
مثال
مسائل مربوط به ساختار آموزش و پرورش. از جمله کنکور و ...
درجامعه بواسطه آموزش و پرورش نامناسب (در جامعه - خانواده - مدارس و دانشگاه هاو ....)؛ افراد فاقد توانایی کنشگری هستند.
مثال
دانش آموزانی که درمقطع دبیرستان در خواندن و نوشتن درست مشکل دارند.
درجامعه میان ساختارها و کنشگران هماهنگی و تناسب وجود ندارد. مثال : دانش آموز قوی در یک نظام آموزشی ضعیف.
تهیه کننده: محمود کرمی